، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

یدونه دختر مامان وبابا

اولین غلت زدن

دخترم ٧ آذر یعنی وقتی ٥ ماه و ١٤ روزت بود تونستی کامل غلت بزنی . من توی آشپزخونه بودم وقتی اومدم دیدم غلت زدی کلی ذوقیدم اینم درست لحظه ی بعد از غلت زدنت بود که ازت عکس گرفتم خودتم تعجب کرده بودی عششششششششششششششششق ...
24 آذر 1392

5 ماهگی

عزیزم چه زود روزها دارن میگذرن و تو بزرگ میشی روز ٢٣ آبان ٥ ماهت تموم شد و من باورم نمیشه که این روزها چطور گذشتن عزیزم غذای کمکیت رو شروع کردم و خداروشکر خوب غذا میخوری و دوست داری با قاشق چیزی بخوری . چندتا از عکسای ٥ ماهگیت رو میذارم ...
24 آذر 1392

محرم 1392

سلام عشقم خیلی وقته نتونستم بیام وبلاگت رو آپ کنم چون شما یه کوچولو شیطون شدی و مامانی وقت خیلی کم پیدا میکنه الانم خوابی نفسم. امسال محرم رفتیم شهرمون مامانی پارسال چون تو توی شکم مامانی بودی نرفتیم تا خدایی نکرده اتفاقی برات نیوفته چون راه خیلی طولانیه خلاصه خیلی خوب بود روز دهم محرم هم شما رو علی اصغر کردیم و توی تعزیه امام حسین بازی کردی .خخخخخخ بماند که کلی گریه کردی اما خب باید گریه میکردی دیگه نقشت این بود عسلم اینم عکس گلم بعد از ایفای نقشش ...
24 آذر 1392
1